« ادعونی استجب لکم »
قسمتی از مناجات نامه شهید بهزاد چشمی
خدایا ای آرام بخش دلهای مضطر ای که نتوان تو را وصف نمود
دست این بیپناهان را بگیر.
زنجیرهای گران غفلت و ضلالت بر دلم افتاده و سخت در گمراهی فرو رفتهام. اما اینک
میدانم که جز تو هیچ کس توانایی یاریم را ندارد. چنان مدهوش شدهام که سر از پای
نمیشناسم و ناخودآگاه شیطان مرا بسوی دیگری میکشاند. خدایا اگر من تو را نمیخوانم
، میدانم که تو مرا فراموش نمیکنی. اگر من خویش را از رحمتت دور میسازم تو چنان
مرا در رحمت بیانتهایت غرق میکنی. خدایا دریابم دریابم. خدایا تو خود را به من
بشناسان تا من نجات یابم. خدایا گرههای جهل را از دلم بردار و یقین و علم به خودت
را جایگزین آن فرما. خدایا زبانم را به ذکر خویش پیوسته متحرک بدار و قلبم را به
یاد خویش همیشه زنده و نفسم با یاد خویش و زندان ریاضت و ستم را با یاد خویش معطر
گردان. خدایا راه خواستن حاجت را نیز نمیدانم. قلبم سیاه گشته و اگر اکنون به یاد
تو هستم لطف و مرحمت و بندهنوازی خودت است. خدایا تو به ضعف من بهتر از من آگاهی
و عیبها و گناهان من را بهتر میدانی. خدایا گناهان مرا ببخش و به من نیروی ترک اعمال
ناپسند و زشت را عطا فرما. خدایا درد دلم بسیار و زبان قاصر. تو خود گفتی که مرا
بخوانید اجابتتان میکنم. خدایا نکند که مرا جزو ضالین بسوی آن جهان بکشانی. خدایا
نکند مرا بدون رحمت و بخشش بیپایانت از این جهان پرفریب به سرای باقی هدایت کنی.
خدایا در دل این روسیاه ضعیف را مرهم گذار و او را به نور هدایت خویش منور فرما.
ای رحمان ای رحیم ای ذوالجلال و الاکرام.